فرصت برای مردن بهتر, در حکم کیمیاست.

سالروز ازدواج مولی المتقین ،امیرالمومنین علی (ع)  با فخر عالم امکان حضرت زهرا (س) را به همه مخصوصاً به سادات که سالروز وصلت مادرشان است تبریک عرض کرده و امیدوارم این هدیه ناقابل را از من بپذیرند : السلام ای هودج نور السلامالسلام ای مستی و شور السلام السلام ای روی تو بَدر علی گیسوانت لیلة القدر علی ای شمیم جان تو بوی رسولای نشسته روی زانوی رسول السلام ای سبزی سبزینه هاای حضورت در دل آیینه ها وعده قران کجا می شد جَلیگر نمی کردی تو وصلت با علی؟ وصل تو پیوند باغ است و بهارمیوه هایش با کمال بی شمار وصل تو پیوند یاس و نسترن «هم حسین اینجا شکوفد هم حسن» وص فرصت برای مردن بهتر, در حکم کیمیاست....

مدت مدیدی بود که به وبلاگم سر نزده بودم،دنیا بوی محرم گرفته بود و قصه پر غصه حسین(ع) سر زبانها می گشتاما وبلاگ من هنوز حال و هوای محرم نداشت ، البته دوستانی هم که زیاد از وضعیتم و شلوغی سرم خبر نداشتند انتقادات تند و تیزی کرده بودند که من نظر برخی را برای نمایش تاییدنکردم ، البته در این نوشته به همه آنها حق می دهم، هیچ چیز مهمتر از عزای اربابمان حسین(ع) نیست از قصه پر غصه مولا نوشتم این دوبیت را به قناری بی قرار قیام حسین(ع) تقدیم می کنم روی طبق، سر حسین، خسته ی راه ، سر رسیداز بدن پدر فقط، بهر رقیه "سر" رسیدتا که رقیه سهم خود، سخت در آغوش کشیدگفت: بیا که، ع فرصت برای مردن بهتر, در حکم کیمیاست....

استاد عاصم اردبیلی در بستر بیماریست ، دوستان می گفتند وقتی در فرودگاه به استقبالش رفتیم چنان بیماری نحیفش کرده بود که به زور شناختیمش ، در روزهای آخر ماه صفر دست به دعا بر می داریم و برای سلامتش دعا می کنیم ، یادداشتی در مورد استاد نوشته بودم که در هفته نامه وزین مهر اردبیل و امید اردبیل چاپ شد ،همین یادداشت را در اینجا می آورم   شیرین ترین تلخ ممکن یادداشتی در مورد شعر و شخصیت استاد عاصم اردبیلی بعضاً  ائله منی اینجیدیر حیات گونشده گوزومه، آنجاق تار گلیر اوزوم سئون کیمی اولانمیاندا داها یاشاماقدا منه عار گلیر هر شاعر ، ادیب ، سخنور و علاقمند شعر فرصت برای مردن بهتر, در حکم کیمیاست....

یادداشتی در مورد شعر وشخصیت استاد تقایی قسمت دوم استاد تقایی تحصیلات آکادمیک ندارد نه دکترا ی ادبیات دارد نه فوق لیسانس و نه لیسانس ، هر چه آموخته است از لطف مولایش حسین (ع) بوده است و اینک شاید کمتر کسی به اندازه استاد، به عمق این بیت حافظ پی ببرد که : آنانکه خاک را به نظر کیمیا کنند آیا بود که گوشه چشمی به ما کنند ؟ عظمت این بیت حافظ به حدی است که مشهور است ، برخی از عرفا آنرا در قنوت نمازشان  قرائت می کرده اند و اینک استاد تقایی  از عمق جان پی برده است که گوشه چشم آنانیکه خاک را به نظر کیمیا می کنند یعنی چه ؟ و همچناکه می دانیم هنر چیزی نیست که با کوشش ب فرصت برای مردن بهتر, در حکم کیمیاست....

بر من نگاه تو افتاد لحظه ای گویی که مرغ دل جان داد لحظه ای   لرزید اشک من خندید چشم تو عشقی بزرگ شد ایجاد لحظه ای آنگاه قلب تو نرم و قشنگ شد گویی که آب شد پولاد لحظه ای پروانه ای قشنگ بنشست برگلی پیچید بوی عشق در باد لحظه ای دستی دگرولی دست تورا گرفت عکسم ز چشم تو افتاد لحظه ای بودیم مال هم  ما در ازل ولی ناگه به پا شده   بیداد لحظه ای من لال و بی کلام تنها گریستم خشکید بر لبم فریاد لحظه ای برگرد ای عزیز تاباز هم شود ویرانه ی دلم آباد لحظه ای محمد سیمزاری  فرصت برای مردن بهتر, در حکم کیمیاست....

تو بهترین غزل نابی ای عزیز دلم دوای این دل بی تابی ای عزیز دلم تو آفتاب ِ کمالی و و از سلاله نور به نصف شب که تمام ستارگان خوابند ستاره گشته و می تابی ای عزیز دلم در آن زمان که زمین  و زمانه می خوابند فقط تویی که نمی خوابی ای عزیز دلم تو ای جکیده آفتاب زندگانی من به شب تو جلوه مهتابی ای عزیز دلم بیا که خسته شدم از جهان دردآلود بیا نمانده به دل تابی ای عزیز دلم بیا که تشنه ام، خسته کویر فراق و تو زلالترین  آبی ای عزیز دلم مرا بگیر در آغوش مهربان خودت تو عکس روح مرا قابی ای عزیز دلم درون دفتر شعرم نشسته ای به غرور تو بهترین غزل نابی ای عزیز دلم   محمد سیمزاری فرصت برای مردن بهتر, در حکم کیمیاست....